حالا که فکر میکنم میبینم خیلی چیزا هست که باید به خاطرش عصبانی باشم ازش ... خیلی. این که از من قول گرفت تا چیزی به کسی نگم، و در مقابل قول داد تا چیزی به کسی نگه، و بعدش فهمیدم که مدّتهاست که به دوست خودش گفته. اینکه کاری رو شروع کرد در این میون، که نه تنها برای من بد بود، بلکه بعداً هم مسؤولیّتاش رو به عهده نگرفت. اینکه باعث شد خیلی چیزا شکسته بشه. این که هرگز با اینکه قرار بود کسی بشه که بهش بشه اتّکا کرد توی یه چیزایی، کسی بود که خیلی چیزا رو ازم گرفت. اینکه اوّلین تجربهش رو با من بنا گذاشت، و باعث شد که اعتمادی که بینمون بود از بین بره. اینکه ...
چقد!