۸۸

اولی که آمد، نمی‌دانستم چیست. نگاهش کردم.

دومی که از راه رسید، خنده‌ام گرفت.

سومی که آمد، با خود اندیشیدم: چه لوس!

چهارمی که آمد، به صفحه‌ی لپ‌تاپ زل زدم و اجازه دادم به کارش ادامه دهد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد