ازت میخوام منو ببخشی ... ولی، خب، کاری کردم که حق داری نبخشی. ازت میخوام بهم این فرصت رو بدی که اعتمادت رو جلب کنم ... ولی، خب، قبلاً این کارو کردی و نتیجهش رو هم دیدی. ازت میخوام اجازه بدی که صداقتم رو اثبات کنم ... ولی، خب، قبلاً این فرصت رو بهم دادی و نشون دادم که یه آدم دروغگو هستم. ازت میخوام ... نمیدونم ازت چی میخوام، نمیدونم چی ازت میتونم بخوام، نمیدونم چی باید ازت بخوام، نمیدونم چی میخوام ازت ...
امیدوارم که اینجا رو نخونی، تا اعصابت بیشتر از اینی که درگیر این قضیّه شده درگیرش نشه. امیدوارم بتونی همهی اینا رو به راحتی پشت سر بذاری و من رو اگه نمیبخشی، بفرستی به یه گوشهی شلوغ ذهنت ...
برام همیشه مهمتر این بود که فکرت رو مشغول نبینم ... دیگه چه بدتر که بخواد مشغول من باشه. امیدوارم همچین چیزی نباشه، چون من انقدر مهم نیستم، انقدر ارزشش رو ندارم که بخوای از زندگیت بزنی و به من فکر کنی.
امیدوارم که اینجا رو نخونی.