۶۹

هیچ‌وقت تصوّر نمی‌کردم که به این راحتی همه چیز رو تموم شده در نظر بگیری ...

درسته که ازت این مسئله رو مخفی کردم، امّا این دلیل خوبیه برای این‌که هر چیزی که بوده فراموش بشه و طوری رفتار بشه که انگار هیچی نبوده بین ما؟ یعنی واقعاً فکر می‌کنی که فقط وانمود می‌کردم که عزیزترین دوست منی؟ یعنی واقعاً فکر می‌کنی وقتی با سردی تو انقد حالم بده، دارم تظاهر می‌کنم؟

امّا بیش‌تر از اونی برام مهمّی که بتونم ببینم به همین سادگی همه چیز برام تموم بشه ... حتّی اگه لازم باشه که از اوّل شروع بشه همه چی،‌ حتّی اگه لازم باشه که از نو باهات دوست بشم، حاضرم این کارو بکنم، حاضرم هر سختی‌ای که داره بپذیرم ...

نظرات 2 + ارسال نظر
خلوت دل پنج‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:40 ب.ظ http://khalvated.blogsky.com

عجب متن خالصانه ای

سعید پنج‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:24 ب.ظ http://farddownload.blogsky.com

سلام ودست عزیز...واقعا خیلی وبلاگتون خوبه..اگه فرصت کردین به منم سری بزنید..در ضمن اگه دوست داشتی تبادل لینک کنیم خبرم کنید..با تشکر موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد