۵۳

چند وقتی است که دیگر دستم به نوشتن نمی رود. چند وقتی است که همهٔ فکر و ذکرم شده بوده‌هایم.

چند وقتی است که دیگر حتّی یک لبخند بیخودی نزده‌ام. کاش می‌دانستم که چه مرگم است تا حدّاقل فکری به حال خودم بکنم.

آقای دکتر می‌گوید مشکل از همان کم‌بود دوپامینی است که لذّت بردن از همه چیز را ازم گرفته است.

نمی‌دانم، ولی خودم که موافق نیستم. البتّه نه این که نظر من در این مورد چندان اهمّیّتی داشته باشد. به هر حال هر چه باشد او در این زمینه متخصّص است، نه من.

ولی گویی مشکل چیز دیگری است ...

نظرات 1 + ارسال نظر
داستات‌گو شنبه 30 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:04 ب.ظ http://dastangooo.blogsky.com/

شاید جلق زدن بتواند دوپامینی که می‌خواهی را به مغزت بازگرداند/.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد